حرفهايي برای نگفتن.......

در جمع من و اين بغض بی قرار
جای تو
خالی

۱۳۸۸ مرداد ۲۶, دوشنبه

چه بی رنگ و بی نشان که منم!!!!

هوای خواندنم نیست پس گوش میسپارم به صدایی که سرآمد است ،صدای شاملوی بزرگ و غزلیات مولانا،میبردم تا ناکجا، واقعا نمیدانم الان که این سطور را مینویسم در چه حال و هوایی هستم،"شش جهت است این وطن قبله در او یکی مجو" شاید نتوان یه لحظه اش را توصیف کرد و شاید بهترین غزل برایش این باشد:

وه چه بی رنگ وبی نشان که منم
کی ببینم مرا چنان که منم
گفتی اسرار در میان آور
کو میان اندر این میان که منم
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
بحر من غرقه گشت هم در خویش
بوالعجب بحر بی کران که منم
این جهان وان جهان مرا مطلب
کیندو گم شد در آن جهان که منم
.
.
.
.


تابعد

۳ نظر:

  1. سلام عزیز.
    مثل همیشه نفر اول منم و باز خود منم.
    این روزهای هوای حوصله ام ابری ابریست. ای کاش باران بگیرد و برهاند مرا از این بی حوصلگی تکراری.
    میم

    پاسخحذف
  2. ... کیندو گم شد در آن جهان که منم...
    لطفاً برای ما علاقه مندان کمتر شعر خوانده بیشتر بنویسید.

    با تشکر
    علیرضا

    پاسخحذف