حرفهايي برای نگفتن.......

در جمع من و اين بغض بی قرار
جای تو
خالی

۱۳۸۸ آذر ۳, سه‌شنبه

شعرواره 1

مرا دیگر
تاب ایستادن نیست
توا ن تحمل اینبار سنگین بر دوشم
همین روزهاست که حجم اینهمه تشویش
از پا در بیاوردم
و
شانه هایم را
این سنگینی
درهم شکنند
نه
مرا دیگر تاب باز ایستادن نیست
خدایی دیگر گونه
بیافرینم
8/3/79

۱۳۸۸ آبان ۲۱, پنجشنبه

بازگشت

مدتی این مثنوی تاخیرشد مهلتی باید تا خون شیر شد
تا نزاید بخت نو فرزند نو خون نگردد شیرشیرین،خوش شنو


به هرصورت به همه دوستانی که به این وبلاگ سر میزدند سلام دوباره میکنم و تصمیم گرفتم مجددا با روال دیگری ادامه بدم
این وزها اوضاع و احوال مملکت یه جورایی سه است معلوم نیست بههر مناسبتی سبزها استفاده میکنن و حرفشون رو میزنن
ولی اونچه که بهنظر خیلی بد برخورد با مردم این نوع برخوردها رو هیچ نمیتونه بپزیره
امید وارم اوضاع بهتر شه ،ادام های عجیب و غریب به همه این مسائل دامن میزنه ، دوات دهم و سران مملکت باید فکری بکنند

دوستون دارم
مواظب خودتوون باشین