حرفهايي برای نگفتن.......

در جمع من و اين بغض بی قرار
جای تو
خالی

۱۳۸۸ مرداد ۲۴, شنبه

نشانی دوم

وافعا نميدانيد چه لذتی دارد نوشت اين سطور و تايپ اين اشعار برايم و انگارکه دارم واقعه مهم تاریخی را ثبت میکنم
وقتی مينويسم و بلند ميخوانم ،صدای عمو خسرو با آن "ش"های عاشقانه اش و نفس گرفتن های بمش توی گو شم نجوا میکند و در انتهايش ميگويم چه حيف که ديکر صدای تو را با کلمات جديد نميشنويم-ای همه عاشقانه های بچه گی ام وای همه قدرت گرفتن دستان دخترکی در پسین های بیخبری و بوسه های یواشکی در پشت حصار درختان......در تابستان گرم ان سالهای بی خبری از دنیا ،یادش بخیر

بخوانيد نشانی دوم را





نشانی دوم

سر به هوا
کودکانِ کامل اُردی بهشت
راه غریب گریه را بر عبور آواز من بسته بودند
صدایم به سایه سار دره نمی رسید
تو آن سو تر از ردیف صنوبران
پای پرچینِ پسینی شکسته شاید
کتابی از نشانیِ دوستانمان را ورق میزدی
زنان کوچه می گویند
به گمانم تُرا در صفِ صحبتِ آرزویی دور دیده اند،
حالا همه همسایه ها میدانند
من هر غروب،غروب هر پنجشنبه تا شی التماس
به جستجوی عکسِ کوچکی از تو بالای کارنامه سالِ آخرت
هی گنجه و پشت و رویِ خانه را در خواب خاطره می گردم
پس نشانی تُرا کی در هراسِ گمشدن از دست داده ام ری را
هنوز که هنوز است
از گنجه قدیمی خانه
بوی عناب و اسپند و دیوان خطی شاعری خوش
از خواب شیراز می آید.
نه مگر تو رفته بودی با نان تازه و تبسم کودکانِ
اُردی بهشت بیایی؟!
نه مگر قرار ِما قبول بوسه از دُعای همین مردمان
خسته بود...؟!
نه مگر وعده ما نگفتنِ حتی یکی واژه از آن راز
پرده پوش...؟!
پس چرا کلیدِ خانه را در خوابِ نیامدن گُم کردیم؟!

هی تو.....!
تو از عطرِ آلاله... بی قرار!
تو این رسم رویا و گریه را
از که،ازکدام کتاب،از کدام کوچه آموخته ای؟
کجا بوده ای این همه سال و ماه
چه میکرده ای که هیچ خط و خبری حتی
از خوابِ دریا هم نبود ....ها؟!

ببین!
خانه هنوز هم همان خانه است
هیچ اتفاق خاصی رخ نداده است :
یک پالتوی کهنه، چتری شکسته
دو سه سنجاقِ نقره ای
کتابخانه کوچکِ شعر و سوال و سکوت
و شیشه عطری آشنا
که بوی سالهای دور دریا می دهد هنوز.
.
.
.
.

۱ نظر:

  1. خیلی قشنگ بود. واقعا" صدای خسرو و شعرهای سهراب وقتی هر دو باهم بودن دنیا رو تکان میدن.
    مرسی از زخحمتی که میکشی و قلم خوبی که داری
    مهتاب

    پاسخحذف