نمیدام این روزها چرا اینقدر بی حوصله وکسل هستم وکسالت مثل بختک به جانم افتاده است
از آن همه شوق شعر و آموختن و ساختن که سالها انتظارش را داشتم خبری نیست.
به قول مولانا :
آن یکی خرداشت پالانش نبود
یافت پالان گرگ خر را درربود
اینم قصه این روزهای من
وبلاگ من از خاطرات ، نظراتم ، عشق و شعر و نوستالژی میگه اگه شماهم اهل خاطره بازی و شعر و ترانه و عشق هستید حتمابا من باشید بهتون خوش میگذره