حرفهايي برای نگفتن.......

در جمع من و اين بغض بی قرار
جای تو
خالی

۱۳۸۸ مرداد ۱۸, یکشنبه

نشانی اول-1

چند روزیست که دوباره به سالهای نیمه هفتاد و دوران نوجوانیم رفته ام و با صدای عمو خسرو و شعر های صالحی حالی میکنم، راستی هر چقدر که میگذرد این شعرها برای من جذاب تر،پر معنا تر و زیبا تر میشوند انگار اصلا کهنه نمیشوند،بعضی اشعار واقعا اینگونه نیستند و این ظرفیت رو ندارن ، ولی شعرهای" نشانی ها" شامل هفت نشانی این ظرفیت هزار بار خواندن را دارند وهر بار چیز تازه ای و گره جدیدی در ارتباط با راوی و "ری را" ی گمشده می یابی.
میخواهم همه هفت نشانی را بنویسم اگر حوصله ای باشد و دلی برای این کار.
قسمتی از نشانی اول را داشته باشید تابعد





میدانم
حالا سالهاست که هیچ نامه ای به مقصد نمیرسد
حالا بعد از آن همه سال آن همه دوری
آن همه صبوری
من دیدم از همان سر صبح آسوده
هی بوی بال کبوتر و
نایِ تازه نعنای نو رسیده می آید
پس بگو قرار بود تو بیایی و ….من نمی دانستم
دردت به جان بی قرار پر گریه ام
پس این همه سال و ماه ِساکتِ من کجا بودی؟

حالا که آمدی
حرف ما بسیار
وقت ما اندک
آسمان هم که بارانی ست….!

به خدا وقتِ صحبت از رفتنِ دوباره و
دوری از دیدگان دریا نیست!
سر به سرم میگذاری …. ها؟
میدانم که می مانی
پس لااقل باران را بهانه کن
دارد باران می آید.




--------------------

۱ نظر:

  1. شعر قشنگیه..ازم دلخور نباش.کجای کارم بد بود؟؟....ح

    پاسخحذف