حرفهايي برای نگفتن.......

در جمع من و اين بغض بی قرار
جای تو
خالی

۱۳۸۸ شهریور ۲۲, یکشنبه

بهار نارنج

دفتر های یادداشتم در جابه جایی های کتابخانه ها و کارتنهای انباری سر برمیآورند ووقتی نگاه میکنی میبینی، میشو ازبین آنها چیزهایی برای وبلاگت پیدا کنی ،هرچند داستانها و شبه شعرها امروز که میبینی خنده دارو و بیش از حد شعاری اند ولی از بینشان قطعاتی هم پیدا میشود، نوشته هایی که مال زمان نو جوانی است یک قطعه بسیار کوتاه را مینویسم که قشنگ یادم هست کجا ودر چه حسی نوشتمش

بهار نارنج


بوی بهار نارنج
بوی کس خاک آب دیده
و
این درخت در شباب زندگی اش
با آن
شکوفه های سپید خوش بو
بارداری را تجربه میکند

چه تجربه شیرینی دارد این عصر
بهاری

چه تجربه های غمناکی دارم این بهار
ای کاش مثل این دخت
پربار بودم
خوش بو بودم
و....
بوی بهار نارنج میآید
وآدم را سرمست میکند
مستی و راستی



6/فروردین/79

۱ نظر: