حرفهايي برای نگفتن.......

در جمع من و اين بغض بی قرار
جای تو
خالی

۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه

ترنجي که بدست نايد!!!!!!!!!

گفتا منم ترنجم کندرجهان نگنجم
کفتم به از ترنجي ليکن بدست نايي
گفتا تو از کجايي کاشفته مينمايي
گفتم منم غريبي از شهر آشنايي
گفتا سرچه داري از سرخبر نداري
گفتم بر آستانت دارم سر جدايي
گفتا به دلربايي ماراچگونه بيني
گفتم چو خرمني گل در بزم دل ربايي
گفتم که بوي زلفت گمراه عالمم شد
گفتا اگر بداني هم اوت رهبر آيد
گفتم که نوش لعلت مارا به آرزو گشت
گفتا تو بندگي کن کو بنده پرور آيد



تا بعد
يا حق

۱ نظر:

  1. تا حالا چند بار این شعر رو گوش کرده بودم( یا فکر میکردم گوش میکنم) ولی هیچوقت اینقدر به عمق مفهومش پی نبرده بودم.مخصوصا" دومصرع آخرش.عالی بود.ممنون
    میم

    پاسخحذف