حرفهايي برای نگفتن.......

در جمع من و اين بغض بی قرار
جای تو
خالی

۱۳۸۹ خرداد ۳۰, یکشنبه

نمیدام این روزها چرا اینقدر بی حوصله وکسل هستم وکسالت مثل بختک به جانم افتاده است
از آن همه شوق شعر و آموختن و ساختن که سالها انتظارش را داشتم خبری نیست.
به قول مولانا :
آن یکی خرداشت پالانش نبود
یافت پالان گرگ خر را درربود
اینم قصه این روزهای من

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر